نوع مقاله : علمی- پژوهشی

نویسنده

چکیده

دانش بومی، تا دهة 1970، یادآور مفاهیم «واپسگرایی» و«ایستایی» در ذهن‌ها بود، که ناشی از افکار و رویکردهای کلاسیک توسعه، به‌ویژه نوسازی، و رهیافتهای انتقال فن‌آوری به کشورهای درحال توسعه بوده است. با بروز مشکلات اقتصادی واجتماعی و زیست محیطی ناشی از کاربرد تکنولوژیهای نامناسب، به تدریج تغییراتی در پارادایم نوسازی ایجاد گردید. در نتیجه تحوّلات شگرفی در نوع نگرش به دانش بومی ایجاد شد. تحت تأثیر این تحوّلات، فرهنگها، دانش‌ها، ظرفیّت‌ها و مهارتهای بومیان با ارزش شناخته شد و به عنوان تکمیل کننده دانش علمی در برنامه ریزیهای توسعه‌ای و مشارکتی، مورد توجه و تأکید متخصِّصان قرار گرفت.
با این وجود، هنوز ابعاد «جنسیّتی» دانش بومی کمتر مورد توجه قرار گرفته و تحقیقات اندکی در زمینة شناخت ماهیّت و سهم دانش بومی زنان درزمینه های تولید وجود دارد. براساس نظریة تفاوتهای جنسیّتی زنان ومردان دارای دانش‌ها و مهارتهای متفاوتی درتولید دارند که به نقش ها و وظایف متفاوت آنها، مربوط است. آن گونه که نتایج این تحقیق نشان می دهد، زنان روستایی شهرستان جامعة نمونه، از دانش کشاورزی بومی غنی برخوردارند و میزان دانش آنها در مراحل مختلف تولید متفاوت است، به گونه‌ای که بیشترین دانش آنها با میانگین نمره 2/16 به دانش «کاشت» وکمترین آن به عملیّات «نگهداری و فرآوری» با میانگین نمرة 3/13، مربوط می شود. آگاهی از این دانش‌ها، می‌تواند در برنامه‌های توسعه‌ای مؤثر بوده و راه مناسبی برای تعدیل نابرابریهای اجتماعی- اقتصادی نهفته در سیاست گذاریها و طرحهای توسعه باشد.

CAPTCHA Image